قاصدک

 

 

قاصدک ! هان ، چه خبر آوردی ؟
از کجا وز که خبر آوردی ؟
 خوش خبر باشی ، اما ،‌اما
گرد بام و در من
 بی ثمر می گردی
انتظار خبری نیست مرا
 نه ز یاری نه ز دیار و دیاری باری
برو آنجا که بود چشمی و گوشی با کس
 برو آنجا که تو را منتظرند
 قاصدک
در دل من همه کورند و کرند
 دست بردار ازین در وطن خویش غریب
 قاصد تجربه های همه تلخ
 با دلم می گوید
 که دروغی تو ، دروغ
 که فریبی تو. ، فریب
 قاصدک 1 هان ، ولی ... آخر ... ای وای
 راستی آیا رفتی با باد ؟
با توام ، آی! کجا رفتی ؟ آی
راستی آیا جایی خبری هست هنوز ؟
مانده خاکستر گرمی ، جایی ؟
 در اجاقی طمع شعله نمی بندم خردک شرری هست هنوز ؟
 قاصدک
ابرهای همه عالم شب و روز
 در دلم می گریند

                                                          

واگویه

سلام

دیشب خیلی خسته بودم اما خواب به چشام نمی اومد خیلی فکرم مشغول بود یه کمیش برای درس و دانشگام بود و بقیه شم برای این بود که روزااای سختی رو پیش رو دارم .صبح وقتی بیدارشدم بلافاصله با خوواهرم صحبت کردم گفتم که چقد دلم شور می زنه برا کلاسام که داره تشکیل میشه و من نیستم  .

وقتی شنیدم که اون دو تا درسم و با میر اسکندری بر داشته اعصابم بهم ریخت یادم نبود بهش بگم با این بر نداره واییییییییییییییی یه استادی که اه اه هیچکس با این بر نمیداره اونوقت من.........ای خدا جون مگه خودت بهم رحم کنی این استادا که دیگه رحم و این جور چیزا حالیشون نیست

به زینب دوست هم زنگ زدم بیچاره فکر کرد  من برگشتم خوبه اکثر دروس و با هم مشترکیم بهش گفتم تا من میام برام حاضری بزنه البته استادام که تا بعد از عید لیست حضور غیاب که ندارن

خلاصه اینکه از همه ی خواننده های این وبلاگ عاجزا نه درخداست میکنم برام دعا کنن

تا بعد

ولیمه

سلام

تازه فهمیدم که امشب ولیمه ی آقایون اطبا دعوتیمحتما هم  باید بریم.

الان از بریتیش کانسل اومدم رفتم و مدرکم و گرفتم اینم میذارم پیش دیپلم عربیمخیلی خوشحالم که تونستم مدرک اینجا رو هم بگیرم .

الان با آرزو تلفنی صحبت کردم حالش چندان مساعد نبود دیگه امروز فردا بچه ش به دنیا می آد . دلم براش می سوزه هیچکی و اینجا نداره البته مامانش آخر همین هفته می یاد.

 

 
               فعلا

استار آکادمی

سلام

امروز میخوام از این استار آکادمی بنویسم . این هفته یکیشون که من فکر میکردم نفر دوم میشه حذف شد

    دوست دارم شیما اول بشه

 و اینم که فادی باشه دوم بشه

                      اینم سوم بشه

اینا که گفتم فقط یه حدسه

تا بعد

 

روز ملی

یادش به خیر اون سال همین روز و همین جا و رو همین میز دور هم جمع شدیم دیشب هم همین جا بودیم ولی اونا دیگه نبودن چقد دلم براشون تنگ شده

به هر حال دیشب خیلی فکرم مشغول بود نمیدونم بعضی از آدما کی میخوان یه سری چیزای پیش و پا افتاده رو یاد بگیرن اصلا هیچ شخصیتی برای خودشون قائل نیستن چه برسه به دیگران

امروز یه خبر خوب هم شنیدم که بعدش حسابی رفتم تو فکر برام انتخاب واحد کردن ولی وقتی فکرشو میکنم آخه چه جوری میخوام از ..... دل بکنم و برم دیونه میشم هر بار که رفتم ..... خدافظی نکردم این بار هم نمیکنم

 

یا ابا عبدالله الحسین

 

         سلام بر حسین

 

 

                        

دلگیریه این روزاا

سلام

تاسوعا هم اومد چقدم این روزا دلگیره

چند روزم تعطیل تو این شهر غریب چی میشه  !

دلخوشی مونم که به همین مراسم شبه وقتی صدای احمد و تو مراسم وقتی یاحسن میگه  می شنوم منقلب میشم خدا کنه حالش خوب بشه آخی بیچاره پدر و مادرش

خدا جون همه ی گرفتاری هارو رفع کن

امشب خونه ی مامان بزرگم نذری میدن خوش به حالشون کاش ما هم اونجا بودیم همشون هی زنگ میزنن میگن جاتون خیلی خالیه

دلم میخواست این روزا بریم مکه ولی الان موقش نیست خیلی شلوغه

هنوزم نرفتم بریتیش کانسل مدرکم و بگیرم ای خدا به من یه نیرویی بده تا اونجا برم و برگردم اصلا حس اونجاا رفتن و دیگه ندارم

دیشب نمیدونم چرا خوابم نمیبرد اومدم پای نت و بعدشم مجله خوندم بازم خوابم نمیبرد علتشم ترس بود آخه.................

فعلا علی علی

 

 

لیله من لیالی

این اولین نوشته ی من توی این بلاگه دیگه راستش از پرشین بلاگ خسته شده بودم محرم هم اومد و با کلی خاطره همش این روزا یاده محرم های گذشته م نمیدونم چرا یادش به خیر چقد زود همه بزرگ شدن یه سری هام ازدواج کردن از صدقه سری یه همین محرم آره والا نمونه ش همین دختر دایی خودم همگی جلو در خونه مامان بزرگم واساده بودیم که آره ... آقا داماد همراه  مادرشون این دختر دایی ما رو می بینن و یه دل نه صد دل عاشق میشن خلاصه اینکه این وصلت سر گرفت جالب اینکهدختر خاله ی من پیش دختر داییم بود همش می گفت که اشتباه شده من و دیدن و پسندیدن نه تو رو نمیدونم چرااا این روزا مادر شوهرااا هوس عروس میکنن مامانم میگه چون این روزااا همه ی دخترا به بهونه ی هیئت از خونه در میان و همه میتونن روی ماهشون و ببینن واسه همینه نمیدونم والا

راستی راست میگن غریبی سخته غریبی درد

چند سالی هست ما تو مملکته غربتیم وقتی شبا میریم مراسم اااااا همه تا السلام و علیک.......و می شنونن شروع میکنن به گریه آخی خوب دلشون واسه ایران تنگه چی کار کنن