توکل

سلام

اومدم که امروز بگم هیچ وقت خدا رو حتی تو کارای کوچیکم فراموش نکنیم

 

یادمون نره

 

یادمون نره که هیچ کس جز خدا بهمون رحم نمیکنه

 

تا حالا شده بین زمین و آسمون معلق بمونی؟

 

نمیدونم یه حسه خیلی بدی یه ولی من دچارش شدم

 

اون موقع آدم میفهمه که خدا رو هم باید تو کارای حتی کوچیک و جرئی از یاد نبرد.

 

میگن یه زیدی یه هو هوس میکنه تو شب بره بزنه به دله کوه و کمر و از اونجاییکه کوه

 

 نوردم بوده بره و تو تاریکی شب یه جارو فتح کنه

 

وقتی با کمک قلابش از کوه بالا میرفته هوا تاریکه تاریک بوده و نور مهتابم اون  شب خیلی

 

 کم بوده

 

یه هو دستش ول میشه و معلق بین زمین و هوا میمونه !

 

اون وقت میبینه تو اون تاریکی هیچ کس صدای داد و فریاداشو نمیشنوه

 

که یاده خدا می افته و از ته دل برا نجات خودش دعا میکنه

 

که یه هوبهش الهام میشه چه میدونم یه حسی بهش میگه اگه میخوای نجات پیدا کنی باید

 

طناب و ول کنی

 

ولی اون به عقلش رجوع میکنه میگه خوب اگه این ظناب و من ول کنم که پرت میشم پایین

 

تصمیم میگیره این کارو نکنه بنابراین وسط زمین و هوا یخ میزنه و می میره

 

صب وقتی یه عده چشموشون به این می اقته و وقتی برا نجات اون میرن می بینن مرده در

 

 حالیکه یه متر از زمین فاصله داشته

 

برا اینه که میگم توکل یادمون نره

 

خیلی هامون فکر میکنیم که دیگه تو کارای کوچیک که نیازی به توکل ندارم خودمون میتونیم

 

پس انجامش میدیم در حالیکه آدم نباید حتی برا لحظه ایی از خدا غفلت کنه

 

برام دعا کنید امتحانامو خوب بدم

 

فعلا

 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد