شبی از شبها

سلام

امروز خیلی دلگیر بود

با این هوای گرم و دلگیر بارون هم اومد

منم که در حال  جم و جور کردن وسایلام بودم

وقتی بابا اومد داشتم آب پرتقال میگرفتم که تا دیدمش اشکام همین جوری ریختن پایین اولش کسی ندید ولی چند دقه بعد همه فهمیدن

تا حالا نشده برم فرودگاه و گریه نکنم

خیلی دوست دارم خودم و کنترول کنم ولی نمیشه

اصلا هم دوست ندارم اشکام و کسی ببینه

غروب که شد همگی رفتیم بیرون

همیشه شب آخر خیلی دلگیره بوده برام

اولش رفتیم بی لیس و چند تا فروشگاه دیگه

بعده اونم  رفتیم کودو روبه روی فیصلیه

بعدشم جاتون خالی رفتی ماکدونادز بستنی خوردیم

یه سه چهار ساعت دیگه هم عازمیم

چمدونمم به زور بستم آخه خیلی پر بود

خدا کنه اضافه بار نداشته باشم

بانو خانوم صدف میگفت میخوای بری وایسا من بیام ببینمت کلاسا که اولش تق و لقن

بابا گفت اگه دیدی استادا تو کلاس رات ندادن همون فرداش بلیط بگیر و بیا منم گفتم به رو چشم حتما من که از خدامه

به هر حال یه سه چهار روز دیگه من اونجام

صدف جون میدونم از خوشحالی داره بال در میاره

میگما راضی به زحمت نیستم به خدا کاری نکنیداااا

اینم خاطره ی شب آخر من بود

بر میگردم

فعلا

 

 

نظرات 4 + ارسال نظر
بانو پنج‌شنبه 10 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 11:21 ق.ظ

اولا اول ...دوما سلام خوبی ..؟ شبه آخری خوب حال کردیا ..ماکدوناز و هستم با بستنی های خوش مزه اش که حرف ندارن واقعا ..کدو که دیگه خوب حال داده بهتون ..حالا چی خوردین تو کدو .دجاج دیگه حتما؟؟سوما من موندم تا هفته بعد حتما باید همدیگه رو ببینیم تا تورو نبینم زنجان رام نمیدن چه برسه استادا ..در ضمن به استادا هم بگو مکه بودم دیر کردم بیخیل ..مثه من که ترمه اول استاده غرغر کرد سرم که غیبت داری و حذفی و این حرفا گفتم استاد جااااااااااان ایران تشریف نداشتم ..فک کرد خالی میبیندم گفت آهان سواحله هاوایی بودی حتما ..گفتم نخییییییییییییر مکه بودم .گفت جدی میگی ؟ گفتم بله !!بعد حاظرا رو یکی پس از دیگری زد برام..هه هه هه!!گفت پس حاج خانمم هستی دیگه .دروغ مروغ تو کارت نیس .گفتم جونه استاد نیس ....بیا که ببینیمت عزیز...گریه چیه تو دیگه خانم شدی (( چشمکو هستی ))....راستی آهنگه خاک سرخ و گفتی بگم که آره اگر تمام عمرمو گوش کنم سیر نمیشم حتی الانم دارم گوش میدم ..میخای اینجا هم آدرس بدم بازم برو گوش کن ..حال میده ..هستتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتیم بیا..اینم محضه خالی نبودم عریضه :
http://www.tebyan.net/Teb.aspx?nId=7499

بانو پنج‌شنبه 10 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 11:25 ق.ظ

من کلی نظر گذاشتما؟؟؟نیست چرا اینجا؟تایید نشده هنوز ..؟

علی شنبه 12 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 10:05 ق.ظ http://www.zeydebneali.blogsky.com/

سلام...
امیدوارم که همیشه شاد و خرم باشی
یا علی

سایه دوشنبه 4 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 09:58 ق.ظ http://http.//www.sayehmetallica.blogfa.com

سلام جالب بود به من هم سر بزن

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد