قاصدک ! هان ، چه خبر آوردی ؟
از کجا وز که خبر آوردی ؟
خوش خبر باشی ، اما ،اما
گرد بام و در من
بی ثمر می گردی
انتظار خبری نیست مرا
نه ز یاری نه ز دیار و دیاری باری
برو آنجا که بود چشمی و گوشی با کس
برو آنجا که تو را منتظرند
قاصدک
در دل من همه کورند و کرند
دست بردار ازین در وطن خویش غریب
قاصد تجربه های همه تلخ
با دلم می گوید
که دروغی تو ، دروغ
که فریبی تو. ، فریب
قاصدک 1 هان ، ولی ... آخر ... ای وای
راستی آیا رفتی با باد ؟
با توام ، آی! کجا رفتی ؟ آی
راستی آیا جایی خبری هست هنوز ؟
مانده خاکستر گرمی ، جایی ؟
در اجاقی طمع شعله نمی بندم خردک شرری هست هنوز ؟
قاصدک
ابرهای همه عالم شب و روز
در دلم می گریند
سلام ..مبارکا باشه خانم ...آخر تو یه کاری دسته ما میدی ..نگی نگفتی..
قربونت برم کلی خوشحال شدم اومدی به خدا سرافرازمون کردی خانوم
سلام...
خیلی قشنگ بود.امیدوارم همیشه شاد و موفق باشی.
یا علی
تشکر
کشتی منو .........خیلی جالب بود..
به به خواهر مونم که اومده خوشحال شدم بازم بیا
به به میبینم که صدف خانم هم پیداشون شد ..خوشحال شدیم بابا ...میبینم که هستی جان اکتیو تشریف دارن ..ایول بابا
جای بعضیا خالی ما فردا میخایم بریم مهمونی ..هه هه هه!!!