استار آکادمی

سلام

امروز میخوام از این استار آکادمی بنویسم . این هفته یکیشون که من فکر میکردم نفر دوم میشه حذف شد

    دوست دارم شیما اول بشه

 و اینم که فادی باشه دوم بشه

                      اینم سوم بشه

اینا که گفتم فقط یه حدسه

تا بعد

 

روز ملی

یادش به خیر اون سال همین روز و همین جا و رو همین میز دور هم جمع شدیم دیشب هم همین جا بودیم ولی اونا دیگه نبودن چقد دلم براشون تنگ شده

به هر حال دیشب خیلی فکرم مشغول بود نمیدونم بعضی از آدما کی میخوان یه سری چیزای پیش و پا افتاده رو یاد بگیرن اصلا هیچ شخصیتی برای خودشون قائل نیستن چه برسه به دیگران

امروز یه خبر خوب هم شنیدم که بعدش حسابی رفتم تو فکر برام انتخاب واحد کردن ولی وقتی فکرشو میکنم آخه چه جوری میخوام از ..... دل بکنم و برم دیونه میشم هر بار که رفتم ..... خدافظی نکردم این بار هم نمیکنم

 

یا ابا عبدالله الحسین

 

         سلام بر حسین

 

 

                        

دلگیریه این روزاا

سلام

تاسوعا هم اومد چقدم این روزا دلگیره

چند روزم تعطیل تو این شهر غریب چی میشه  !

دلخوشی مونم که به همین مراسم شبه وقتی صدای احمد و تو مراسم وقتی یاحسن میگه  می شنوم منقلب میشم خدا کنه حالش خوب بشه آخی بیچاره پدر و مادرش

خدا جون همه ی گرفتاری هارو رفع کن

امشب خونه ی مامان بزرگم نذری میدن خوش به حالشون کاش ما هم اونجا بودیم همشون هی زنگ میزنن میگن جاتون خیلی خالیه

دلم میخواست این روزا بریم مکه ولی الان موقش نیست خیلی شلوغه

هنوزم نرفتم بریتیش کانسل مدرکم و بگیرم ای خدا به من یه نیرویی بده تا اونجا برم و برگردم اصلا حس اونجاا رفتن و دیگه ندارم

دیشب نمیدونم چرا خوابم نمیبرد اومدم پای نت و بعدشم مجله خوندم بازم خوابم نمیبرد علتشم ترس بود آخه.................

فعلا علی علی

 

 

لیله من لیالی

این اولین نوشته ی من توی این بلاگه دیگه راستش از پرشین بلاگ خسته شده بودم محرم هم اومد و با کلی خاطره همش این روزا یاده محرم های گذشته م نمیدونم چرا یادش به خیر چقد زود همه بزرگ شدن یه سری هام ازدواج کردن از صدقه سری یه همین محرم آره والا نمونه ش همین دختر دایی خودم همگی جلو در خونه مامان بزرگم واساده بودیم که آره ... آقا داماد همراه  مادرشون این دختر دایی ما رو می بینن و یه دل نه صد دل عاشق میشن خلاصه اینکه این وصلت سر گرفت جالب اینکهدختر خاله ی من پیش دختر داییم بود همش می گفت که اشتباه شده من و دیدن و پسندیدن نه تو رو نمیدونم چرااا این روزا مادر شوهرااا هوس عروس میکنن مامانم میگه چون این روزااا همه ی دخترا به بهونه ی هیئت از خونه در میان و همه میتونن روی ماهشون و ببینن واسه همینه نمیدونم والا

راستی راست میگن غریبی سخته غریبی درد

چند سالی هست ما تو مملکته غربتیم وقتی شبا میریم مراسم اااااا همه تا السلام و علیک.......و می شنونن شروع میکنن به گریه آخی خوب دلشون واسه ایران تنگه چی کار کنن